یه عزیزی می گفت خدا به یاد من نیست چرا من به پادش باشم.
بذار اینجوری جوابش رو بدم:
چرا من به یاد خدا نیستم تا او هم به یاد من باشه. از قدیم گفتن دل به دل راه داره راستی چقد ر از دل خدا خبر داریم. بذار یه حکایت برات تعریف کنم:
میگن وقتی فرعون داشت تو رود نیل غرق می شد تو اون لحظه آخر خواست توبه کند . جبرئیل یه مشت لجن دریا برداشت و به در دهنش کوبید تا نتونه آخرین لحظه عمرش توبه کنه.
خدا بهش گفت چرا این کار رو کردی ؟
جبرئیل گفت : نمی خواستم بعد از این همه بدی دم آخری توبه کنه
می گن خدا یه آه حسرتی کشید و به جبرئیل گفت:
هنور آدم خلق نکرده ای تا بدونی چقدر دوسش می داری
و واقعا ما چقدر او را دوست داریم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
از اون گذشته ما از کجا می دونیم اون یاد ما نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دوست عزیزم:
یه کم هم تو جوانمردی کن و به رو خدا نیار که همیشه به یادش هستی
چرا ما آدما اینقدر زود می خواهیم منت بار کسی کنیم.
امشب با خودت خلوت کن یه لحظه فکر جواب رو پیدا کردی